آنچه می توانست رخ ندهد ...
تعداد دفعات بازدید : 2849

تاریخ : ۱۳۹۰/۴/۲۲


 

آنچه می توانست رخ ندهد ....

در میان دود و آتش و آب گویا تنها صدایی که به گوش می رسید صدای جیغ و گریه زنان همسایه بود . نفسها در سینه حبس بود و چشمها منتظر دیدن مریم کوچولو . بعد از چند ساعت تلاش مریم کوچولو را در حالیکه تمام تنش سوخته بود و دیگر نفس نمی کشید با برانکارد بیرون آوردند .

اشک در چشمان همه حلقه زده بود . طنین صدای خسته مامور آتش نشانی که رو به اهالی محل می گفت : کاش (( زودتر با 125 تماس گرفته بودید ))  و نور پر رنگ آژیر ماشین آتش نشانی فضا را پر کرد ...





نسخه چاپی  نسخه قابل چاپ ارسال صفحه به دوستان  ارسال صفحه به دوستان




طراحی و اجرا توسط شرکت تحلیل گران آمارد