آنچه می توانست رخ ندهد ...
| تعداد دفعات
بازدید :
2908
تاریخ :
۱۳۹۰/۴/۲۲
| | ![](/UserFiles/2(82)(3).jpg) آنچه می توانست رخ ندهد .... در میان دود و آتش و آب گویا تنها صدایی که به گوش می رسید صدای جیغ و گریه زنان همسایه بود . نفسها در سینه حبس بود و چشمها منتظر دیدن مریم کوچولو . بعد از چند ساعت تلاش مریم کوچولو را در حالیکه تمام تنش سوخته بود و دیگر نفس نمی کشید با برانکارد بیرون آوردند . اشک در چشمان همه حلقه زده بود . طنین صدای خسته مامور آتش نشانی که رو به اهالی محل می گفت : کاش (( زودتر با 125 تماس گرفته بودید )) و نور پر رنگ آژیر ماشین آتش نشانی فضا را پر کرد ... ![](/UserFiles/1(106).jpg) | |