امروز هم دیر نیست ...
| تعداد دفعات
بازدید :
2953
تاریخ :
۱۳۹۰/۴/۱۸
| | امروز هم دیر نیست .... هر روز صبح که از خونه می اومدی بیرون نگاهت بهش می افتاد و با خوت فکر می کردی واقعا" این هم جون داره ؟ مثل ما تشنگی ، گرسنگی و یا درد و رنج رو احساس می کنه ؟ ولی باز هم از کنارش با بی تفاوتی رد می شدی و وظیفه نگهداری و آبیاری به این نهال رو می سپردی به کارگران فضای سبز شهرداری ..... و این قصه ادامه داره و تو هر شب نهال رو می بینی که سرحاله ... و سالها می گذره و تو درخت شدن و محصول دادن اون رو به چشم خودت می بینی و امروز صبح وقتی از خونه می آی بیرون و نگاهت بهش می افته ناخود آگاه دستت رو دراز میکنی و یه نارنج از رو درخت می چینی ، جلوی بینی ات می بری و یک نفس عمیق می کشی .... و چه دلچسب بود اگر تو هم در این رشد و به بار نشستن سهمی داشتی ، امروز هم دیر نیست !!! | |